توی دراور
تیشرت کهنهها با هم تصمیم گرفتن به روزای اوجشون برگردن
اون موقعها که میرفتن مهمونی و ادکلن میچسبید بهشون
گفتن این چه وضیه؟خسته شدیم دیگه
دلمون میخواد بریم بیرون از خونه، بو خوب بدیم، دلمون میخواد دختره که میخواد وشگون بگیره صاحابمونو قبلش ما رو لمس کنه.
اینجوری بود که طی ِ یه کودتای فرجام( برعکس ِ نافرجام) تیشرت کهنهها، تیشرت نوها رو آتیش زدن
منم چارهای ندارم که فعلاً همینا رو بپوشم، میبخشید.
No comments:
Post a Comment