Sunday, September 4, 2011

Jun 23, 2010

داداشم، از وقتی از سربازی آمده سر ِ همه چی کره می‌کند. یعنی یخچالمان را خالی می‌کند. داداشم با لُرها اُخت شده بوده و می‌گوید آدم‌های بسیار بسیار خوبی بوده‌اند، دو سه تا دوست ِ تهرانی هم داشته، یک اصفهانی، یک اهوازی ِ فارس و یک اهوازی ِ عرب، اما لُرها خفن‌ترند. اصلاً از بدجنسی بو نبرده‌اند. یکی از لُرها که مرد سی ساله‌ایست، با قیچی سیم خاردارها را می‌بریده و می‌زده بیرون. از سیگار تا ال اس دی ابتیاع می‌کرده و می‌آورده برای گردان. داداشم می‌گوید توی این دو ماه می‌گفته یک میلیون سود کرده.. داداشم می‌گوید علفش بد نیست. سوغات آورده. می‌گفت گه‌ترین آدم‌های پادگان همین تهرانی ‌‌ها هستند. همه‌شان لاشی‌اند. جوری که او جلوی لرها روش نمی‌شده بگوید تهرانی است. داداشم می‌گوید در کرمان مگس‌ها می‌چسبند به دستت و وقتی کیش می‌کنی همان‌جا می‌مانند، داداشم از حمام و موسیقی و اینترنت پر سرعت و آغوش خانواده و میوه و شیر و ماست و لباس های جدید در ارگازم است.

1 comment:

  1. مگس‌ها می‌چسبند به دستت و وقتی کیش می‌کنی همان‌جا می‌مانند :))))
    bestiii b khoda

    ReplyDelete