دنبال ِ تلفن ِ هتل توی همدان بودم. یه کتاب بود تو کتابفروشی. شماره تلفن هتلای همه شهرا رو داره. اسمش هس اطلس راههای ایران. بعد رفتم کتابفروشی پیش همکارم. اینا با رضا فلانیان دوستن. رضا فلانیان برداشته نمایشگا عکس زده. خانوم همکار گفت پارسال خیلی شولوغ شده بوده. سگ صاحابش رو نمیشناخته. سگ صاحابش رو به جا نمیاورده. بهم گفت امسال حتما برم. و سگم رو نبرم. چون ممکنه بعداً من رو نشناسه. چه بسیار سگ ها که اومدن و پرسیدن ببخشید، آیا شما صاحاب ِ مایید؟ و چه بسایر آدمها که در مقام پاسخگویی گفتند خیر، ای سگها ما صاحاب شما نیستیم. منم که سگ ندارم. بعد گفت برای همین، برای اینکه امسال مثل پارسال نشه. که مردم نریزن که مثلا پرویز فلانتویی رو ببینن یا هدیه فلانی رو بخورن، یا رضا فلانّان رو بجوان یا عباس فلان رستمی رو ندزدن ، یا بهمن فلان آرا رو دوره نکنن اینه که تصمیم گرفته که توی کارت دعوت ها تاریخ ِ شوروع رو روز ِ قبل افتتاحیه برای عموم بزنه. توام اگه خواستی بیای اون روز بیا که همه هستن. میخواستم بگم ریدم برای همهتون این از من.
az faseleye mojaz boos. ino khundam pare shodam na az khande ha bishtar az khoshi!!! to vase man yejuri hasti engar adam george harrisono dame dasshuiiaye ta'atr shahr tu safe an bebine
ReplyDelete(az lahaze falsafi nemidunam baghalet konam ya holet bedam kenar ke narinam tu pacham???)