Sunday, December 4, 2011

متاسفانه با بالا رفتن قیمت دیه، مردم خیلی خوب رانندگی می‌کنند

من اصلاً نمی‌خواهم شما را درک کنم
شما هم احتمالاً همین حس را در مورد من دارید
با این‌حال هر دوی ما حرف‌هایی برای زدن داریم
جملاتی کوتاه
که اول در فکرمان خیلی هم منطقی و پرمغز به نظر می‌آیند اما به محض نوشته شدن
رمقشان ته می‌کشد
و وقتی به ذهن یک نفر دیگر برخورد می‌کنند کسشر محضند
بله، ناراحت کننده است اما چاره‌ای نیست
نوشتنش ما را آرام می‌کند
این نوشتن هم از آن‌جا می‌آید که کسی را نداریم باهاش حرف بزنیم
لا اقل من نمی‌توانم دیگر برای کسی حرف بزنم
تضمینی نیست
در تنهایی یا با دوستانشان به ریش من می‌خندند
وقتی حرف بزنی بعدش یواش یواش از چشم بقیه می‌افتی
این اتقاق در نوشتن هم می‌افتد
اول جالبی، بعد به تو عادت می‌کنند، بعد عادتشان را ترک می‌کنند

چیز ناراحت کننده‌ای هم نیست
حرف زدن را می‌گفتم
من حرفم نمی‌آید
دو سال است با هیچ کسی حرف نزده‌ام . کسی نمی‌داند چم است
البته، من هم نمی‌خواهم کسی بداند. برای همین به هر کس یک چیز گفته‌ام
البته تلویحاً همه می‌دانند آدم غرغرویی هستم که خدا را شکر نمی‌کنم
یک ریز نق می‌زنم

حرف
حرف زدن خوب بود. گفتن خوب بود

او هم که رفته متل قو
پس کسی را ندارم که حتی برایش نق و نوق بکنم

No comments:

Post a Comment