ما تا به حال خارج نرفتیم. هرچند کارت معافیت موقتمون رو یک سال و نیم پیش دریافت کردیم، اما چون رفقامون همه دارا بودن و ما ندار، احساس کردیم اگه پاسپورته رو داشته باشیم و بقیه بتونن برن سفر-حتی به دوبی ازگلی- و ما نتونیم بریم دل پیچه میگیریم از حسادت. برای همین پی پاسپورت هم نرفتیم. تا اینکه زد و ما پلههای میشه گفت ترقی رو طی کردیم و از اون کتابفروشی فکسنی که به ازای هشت ساعت کار؛ چهارده تومن پول پرت میکرد جلومون زدیم بیرون. رفتیم یه جای دیگه با یه حقوق بهتر. محیط خوب. آدما عالی، مثل چی؟ گلای قالی...اما هنوز دخل و خرجمون یکی نبود. برای همین باز تغییر شغل دادیم، رفتیم یه جایی که دخولش از خروجش یه کم بیشتر بود. اما همون یه کم رو میشد پسانداز کرد. بعد ازاون ما تازه فکر کردیم، خب شاید بتونیم پاسپورت داشته باشیم. اما با پاسپورت مگه میشه هر جایی که دلمون میخواد بریم؟
مثلاً ما دوست داریم بریم معابد اینکاها رو ببینیم. بریم پرو. بریم شیلی. یا مثلاً خوشمون مییاد که بریم سمت چرنوبیل و آلوده برگردیم، یا مثلاً ما دوست داریم بریم توکیو. یا بریم مغولستان خارجی. ما ابداً پی اروپا موروپا نیستیم. یعنی اروپا کیرمون هم نیست. ما هم کیر ِ اروپا نیستیم. کیر ِ آدمایی که اونجان، حتی هموطنامون، حتی دوستهامون. جذابیتی هم توش نمیبینیم. البته بدمون نمییاد کنسرت راک ببینیم و به این منظور مثلاً بریم ترکیه، راک اند کُک؛ که بیشتر آسیا است تا اروپا. ما تا حالا کنسرت راک ندیدیم. حتی این داخلیاشم ندیدیم. این داخلیاش که خب تخمیان، اصلاً قیاس کار غلطیه. آخه کنسرت توی گالری؟ یا روی سن آمفی تئاتر؟ بعد ایرانیای که از صلح و گرم شدن کره زمین -هر دوتاش=حالا مثلاً- در سطح جهان به انگلیسی بخونه خب باب سلیقهی ما نیست. مثل اینه که یه سری آلمانی گروه موسیقی کردی بزنن. و تحت تاثیر کامکارها اسموشونو بزارن خامخارها. بگذریم، کنسرت راک رو میگفتیم. از ظهر تا شب. با تن لخت. مست و با بدنها آب از دست داده. متاسفانه علم پیشرفت کرده و ما با گلستن بری آشناییم. ما این چیزا رو دورادور لمس و حس کردیم. تا اینکه زد و یکی از دوستان یه بستهی پیشنهادی آورد که بیا بریم هند، آقا اینه اینه اینه، توئم لازم نیست یک قرون خرج و برج کنی. البته حالا یه تومنم همرات باشه راه دوری نمیره. این شد که ما برای پاسپورت گرفتن راست کردیم. چون هند هر چی نبود با ترکیه و دوبی متفاوت بود. آخه ما بریم ترکیه و دوبی بگیم چی؟ بگیم به به چه دریایی؟ یا بگیم به به چه مسجدی؟ خب دریا و مسجد برای ما در مرتبهی آخر اهمیت قرار دارن و مشروب نخورده هم نیستیم. یا بریم تایلند؟ مثل ما بقی داهاتیهای کره زمین؟ نه تایلند تیپ ما نیست. اما هند یه دنیای دیگه بود. ما به همه هم گفتیم داریم میریم هند. به دوستامون. به آشناهامون. به پدر، مادر، برادر، زن، زندگی. اما خورد به پنج روز تعطیلی و مهلتی که دوستمون به ما داده بود تموم شد. دوستمونم از دست اهمال ما عصبی شد و دیگه تلفنمون رو هم جواب نداد. کیری بازی دیگه، پیش مییاد بین رفقا. ما هم آقایی کردیم نگفتیم که ما خودمون امام این کیری کاریا و جواب ندادن گوشی و غیره و ذلکیم. البته الان گفتیم، اما اون موقع حفظ حرمت کردیم. حالا الغرض...میخواستیم بگیم اونایی که معاف میشن مثل ما نقص پقص دارن یا سالم پالمن و به دلایلی که برای خودشون محترمه معاف شدن اهمال نکنن، برن پاسپورته رو بگیرن، این کونکنک بازیا رو در نیارن. والله.
حیف باشه. یه حسی بهم میگه هند رو باهاس رف، در حالیکه دس حس زیر چونهشه.
ReplyDeleteThis comment has been removed by the author.
ReplyDeleteآیا میدانید اگه تو «پاس»تون ویزایِ یکی از کشورهایِ ارمنستان یا آذربایجان درج شدهباشه، نمیتوانید به اون یکی کشور سفر کنید؟؟؟!!؟؟؟!!!؟!!!!؟!؟به همین دلیل من که هیچ وقت تصمیم به سفر به هیچ کدوم از این دو کشور رو نداشتم وقتی این موضوعو فهمیدم جدی دچارِ بحران شدم که اگه یه بار قرار باشه برم یکی از اینا چیکار باید بکنم.
ReplyDelete(بعد ببین این کلمهی پاس خیلی مهم ئه. چون کسانی که خیلی سفرِ خارجی میرن فرصت نمیشه مدام بگن پاسپورتم کو پاسپورتم تو اون کیف مشکیه بود مجبورن بگن پاس که کوتاهتر باشه و سریع مقصود ادا بشه. بنابراین من دوستانه بهت میگم از کلمهی پاس استفاده کن. به حرفِ بقیهم گوش نکن یه مشت آدمِ بقرعان....)ء
=))) :* آفرین
DeleteThis comment has been removed by the author.
ReplyDelete