Monday, January 21, 2013

داستان‌های کورش- قسمت اول -این قسمت ب مثل باتوم

یک روز موبدان زرتشتی به کورش کبیر گفتند آقا جان ما یک تصمیم تازه گرفتیم. کورش کبیر گفت چه تصمیمی ای موبدان گرامی؟ موبدان پاسخ دادند که آری، ما تصمیم گرفتیم حرف ب را از گویش و الفبا حذف گردانیم، چرا که به نظر ما، مودان قشنگ‌تر از موبدان هستش. کورش کبیر گفت این‌طوری که من می‌شوم کورش کیر!! یکی از موبدان  گفت سرورم، شما می‌شوید کورش زُرگ، ب‌ش که حذف بشود. کورش گفت کس نگو چاقال، خب؟ کس نگو.

4 comments:

  1. فرضیات مختلفی دارم که چطور میشه همزمان به حذف حرف ب و رابطه موبدان و کورش کبیر اندیشید
    بعضی از فرضیاتمم خیلی جور درمیان. میفروشم به سایر متقاضیان

    ReplyDelete
  2. آقا این یارو موبده رو من دیده‌م. راننده‌ی خطِ آریاشهر رسالت ئه. یه بار می‌گفت عجب غلطی کردیم با اون خدابیامرز این‌جوری کردیم. چه می‌دونستیم این‌جوری می‌شه. تعریف می‌کرد شبا می‌رفتن با موبدان جمع می‌شدن طرح‌هایی مانندِ کوروشِ کهیر و کوروشِ کنیز و اینا رو می‌ریختن پخش می‌کردن جلو خونه‌ها. دستشو کوبید رو داشبورد گفت همین پیکانم از زمانِ وام‌هایِ تاکسی‌رانیِ اون خدابیامرز دارم. موقعِ پیاده شدن پنج تومنی دادم گفت خورد ندارم باهاش دعوام شد گفتم عجب گهی خوردم باهاش گرم گرفتم. آدم با راننده‌ي یه خط که از غرب به شرقِ تهران می‌ره، گرم می‌گیره نفهم؟

    ReplyDelete
  3. مرسی داداش شاد شدم

    ReplyDelete
  4. پسر تو رو باید گچ بگیرن. خیلی ردیفی

    ReplyDelete