یک روز جمبش به نتیجه رسید
بعد نتیجه رو بغل کرد
ماچش کرد
گفت وای چقدر بزرگ شدی
نتیجه که نسبتاً خجالتی بود گفت هیهی، مرسی.
چه منظرهی قشنگی بود
از بس قشنگ بود که پقی زدم زیر گریه
گفتن ای بابا
اینجای خوشحالیته الان؟ عنتر خان؟
گفتم آره، چی بگه آدم؟
پینوشت: v
No comments:
Post a Comment