Friday, July 1, 2011

وگوش میوزیک اَکَدِمی - Nov 20, 2010


- حضار کف می‌زنند با دست -
آقا بابک: [بغض کرده] ببین... من نمی‌دونم... واقعاً از خوندنت لذت بردم... واقعاً عالی بود... اون روزا ما کار می‌کردیم با این مرحوم، یادش به خیر جداً...خیلی خوب بود حسّت... خصوصاً[ با خنده] اون‌جا که دست زدی و حتی این‌جا باهات می‌خواستم بخونم اما مایکروفون‌ها نذاشتن [خنده‌ی حضار] البته می‌فهمم، هُل شدی، بالاخره جمعیت هست، نور هست، صدا هست، دوربین هست، حرکت هست، اما آفرین. افرین. [حضار دست می‌زنند ]
آقا هومن ِ خلعتبری: ما پوست ِ شما رو کندیم که شما شدی این. شما این بودی؟ نبودی دیگه. [گوگوش می‌پرد روش] ببین اون بالا پایینا که آهاااااااا [ گوگوش دستش را می‌برد جلو صورتش] اون‌جا رو باید می‌خوندی ها آ آ آ آ آ آ آ آ، چه‌قدر تمردین کردیم؟ هان؟ ما زحمت کشیده بودیم، البته، البته، بگم... از روز ِ اولت خیلی[گوگوش انگشتش می‌کند] خیلی بهتر شده بودی... و حالا ما حال حالاها با شما کار داریم، هنوز مونده به قول ِ معروف.[ حضار تشویق می‌کنند و خودش می‌کوبد با دست روی میز]
خانوم گوگوش: یه کم اکتت رو دوست نداشتم. این دستت، این نباید اونجا بی‌کار باشه، کش ِ شلوارت رو دوست داشتم. یه کم استرس داشتی و البته اینم بگم  یاد ِ اون مرحومی که این رو اجرا کرد گرامی باد، آم، آم، آم،  باید بگم امشب ماه ِ این‌جا بودی و همه تو رو دوست دارند. [ حضار کف و خون بالا می‌آورند]
مجری: خب خوشگل شدی شیطون [ شرکت کننده هرّ و کرّ می‌کند و می‌گوید بله دیگه...]خب می‌دونین که ایشون به رای شما احتیاج داره، پس لطفاً تلفنتون رو بردارید و یک زنگ بزنید، تلفن از ایران صد و پنجاه و هفت تومن می‌افته و اس‌ام‌اس صد و پنجاه تومن و پولش هم می‌ره تو جیب ِ مخابرات و از کشورهای دیگه ممکنه حتی از این هم فرا تر بره حتی...بعد از چند دقیقه هم برمی‌گردیم تا با شرکت کننده‌ی بعدی در خدمت باشیم[حضار با کف ِ دستشان چیز می‌زنند،  اسمش چی بود؟ دست]

No comments:

Post a Comment