ما بچه که بودیم گوشت نمیخوردیم، فقط میجوییدیمش. هی میجوییدیم هی میجوییدیم، دیگه مادرمون بالا میآورد، البته نه این که جداً بالا بیاره فقط ذلّه میشد میگفت اصن نمیخوام بخوری ، دیوونهم کردی. بعد دستشو میاورد جلوی دک و دهن ما، مام هرچی جوییده بودیم رو با مشقت میریختیم توی دستاش زلم میزدیم بهش که میگفت بهمون نیگا نکن اینجوری. مث چرخ گوشت بودیم.
آقا شما چه جور دراگی می زنی؟
ReplyDeleteمن اسیر نوشته هاتم
یعنی عین 8 سال جنگ تحمیلیو اسیرما،اینجور