Sunday, September 4, 2011

Jun 27, 2010

غنا و آمریکا با هم بازی می‌کنند. برای من آمریکا یعنی قهرمان در همه چیز. همه چیزهای خوب در آمریکاست از کودکی بوده و الان هم هست. هر چیز خوبی آنجاست. ممکن است آنجا بهشت باشد، یا لا اقل آنجا جایی باشد که بهشت را از رویش بسازند. من پرچم آمریکا زیاد کشیده‌ام، پدرم را خواسته‌ بودند که این بچه‌تان چرا اینقدر غرب‌زده است؟ نقاشی‌هایی که به مناسبت فتح خرمشهر می‌کشیدیم(انگار فتح ِ شهر خودمان مهم بوده) من یک تانک ِ ایرانی می‌کشیدم که سوخته، و سرباز های نگون بختش توسط هلی کوپتر آمریکایی نجات داده می‌شوند. و از یک هلی کوپتر ایرانی که خلبانش دهن کجی دارد یک سبد گل دارد پرت می‌شود پایین و روی آسمان نوشته شده خرم شهر آزاد شد. و هلی کوپتر ایرانی کنار هلی کوپتر آمریکایی است، خلبان این یکی هم دهن ِ کجی دارد اما عینک آفتابی می‌زند. نینجا ترتلز آمریکایی بودند و بت من تبعه‌ی آمریکا بود و سوپر من در آمریکا بزرگ شده بود حتی در واقعیت آن‌ها مایکل جکسون داشتند و ما چی داشتیم؟ دلکش؟ ما کیو داشتیم؟ حسن کچل؟ یه سر و دو گوش؟ غِنای فرهنگی داریم؟ من ِ بچه متوجهش نبودم، امید جان ز سفر باز آمد چه می‌فهمیدم، عاشق این بودم که مایکل جکسون دستش را بگیرد به خایه‌هاش و بگوید هوووو-هو...آو. این از من.‏الان کمی ایرانیزه شدم. منظوورم این است که حسن کچل و چل گیس خیلی از بت من و دغدغه هاش بهترند. همه چیز که تیپ نیست. قهرمان باید نقطه ضعف داشته باشد. یعنی کچل و تنبل و بی خاصیت باشد. نه اینکه بزرگترین مشکلش ناشناس ماندنش باشد و نه مثل مایکل جکسون خودش را شبیه فخری خوروش کند. یعنی الان اگر نقاشی بکشم. یک کلاه سربازی می‌کشم که خاک ِ خالی است، و کنارش یک انگشت قطع شده میگذارم و دور ترتر بدنش را می‌کشم در حالی که دمر و مُرده افتاده روی خونهایش، شاید به خاطر پرسپکتیوی که من در نظر گرفتم خون‌ها دیده نشوند....اما این مهم نیست من یک عالم خون می‌کشم. و زیر ِ این اثر مینویسم : مردی که می‌بینید در جنگ مرده. او دلکش گوش می‌داد. از آمریکا متنفر نبوده، بلکه می‌خواسته بعد از جنگ برود آن‌جا. چون آمریکا از نظرش ناجور خوب بود. مادر این مرد دق کرد. چون پسرش به هیچ آرزویی نرسید. و اگر پدرش دق نکرد به خاطر این بود که مرگ پسرش باورش نشد. همین.

1 comment:

  1. چرا اینجا گزینه لـایک نداره ؟
    :/

    ReplyDelete