Sunday, September 4, 2011

Jun 29, 2010

از بس خسته‌ام و کوفته‌ام دوست دارم با همین لباس‌ها بروم توی تختم و بخوابم، مشکلی که هست گرما است، ما کولر را شب‌ها روشن می‌گذاریم، . با این حال گرم است. گذشته از آن آدم وقتی با شلوار جین می‌خوابد کابوس می‌بیند. با شورت هم بخوابد یک جور کابوس دیگر می‌بیند، آدم باید با شلوار کوتاه بخوابد که کابوس نبیند، مهم این است که شلواره دکمه نداشته باشد که اگر یه وقت دمری، چیزی شد تا صبح جای دکمه یک ناف ِ ثانی پایین ناف ِ اوّل برایش درست نکند. ضمنآً اصلاً حوصله‌ی مسواک زدن ندارم. همین مسواک زدن و آن آب خوردن ِ بعدش خواب را از چشم شما می‌گیرد ، من بعد از مسواک مثل ِ دوران راهنماییم از همان شیر یک عالم آب می‌خورم و برایم مهم نیست که چی به نظر برسم. این بد است چون مثانه‌ بی‌جهت پر می‌شود و اگر مرد باشید و مدل من باشید ساعت سه بیدارتان می‌کند و شما توی دستشویی باید کمی منتظر بمانید تا اعضا جوارحتان خوابشان ببرد و بعد خاطرتان را مدرر(از ادرار میاید) نمایید. تازه وقتی توی دستشویی هستید پدرتان همان موقع سه شب بیدار میشود تا ببیند شما ساعت سه چه غلطی توی دستشویی میکنید و غافلگیرتان میکند ، و شما در حالی که توضیح می‌دهید داشتید شاش میکردید و نه غلط دیگری دست و بالتان را جیشی می‌کنید، چون ایستاده می‌شاشید از بچگی، همین دست شستن باعث می‌شود شما بد خواب شوید و به ایده های بی‌مزه‌تان برای وبلاگ مینی‌مالتان بیاندیشید-حیف از اندیشه- مسواک زدن چنین پروسه ای را دارد. اما دکتر تقدس به من گفته لازم نیست صبح و ظهر مسواک کنی، شب دو بار مسواک کن. اصلاً شاید یکی بدش بیاید آخر شب خودش را توی آینه ببیند. بعد از ظهر به بهرخ جون گفتم این کار را کنیم، اون کار را کنیم، نتیجه این که قرار شد جعفر مدرس صادقی بیاید کتاب‌فروشی و برای مدعوین از خودش، نوشته‌هاش و... حرف بزند. هیچ فکرش را هم نمی‌کردم بهم گفت پرینت‌هام را ببرم برایش ببیند چه کار می‌تواند بکند. اصلاً الان که به این چیزها فکر کردم خواب از سرم پرید می‌روم مسواکم را بزنم.‏

1 comment: