Tuesday, July 17, 2012

در همسایگی

سلام آقا، خوبی؟ آقا جون خوبن؟ مامان خوبن؟ داداش خوبن؟ خب خدا رو شکر. عزیز ِ دلم. تصدقت برم. این دونه که برای کفترا می‌ریزین، خب؟ اینا باعث می‌شه کفترا بیان هی دم پنجره‌تون بشینن، بعد اینا چغلی میکنن دم خونه‌ی ما. نیگا نیگا تمام شمعدونیای من، این پنجره، این لبه، چغلی ِ کفتری شده. پریروز این عباسه رو تو دفتر مجتمع گیر آورده‌م آوردمش این‌جا همه رو شست، شد مثل دسته‌ی گل، باز الان اومدم میبینم مثل کبوترخونه‌ی مرداویج شده. یه کم رعایت کنین، برای این حیوونا دون نریزین، اینا برن توی طبیعت خودشون با مشقت و احساس تکلیف غذا پیدا کنن. این‌جوری خب بد عادت می‌شن پس فردا فکر می‌کنن همه باید به اینا غذا بدن. خب، همه هم که غذا نمی‌دن. می‌گن کفترا چه به ما مربوط؟ کفترا کوفت بخورن اصلاً، مهم نیست. آقا جون شما به مامان بگو خانوم علیزاده اینو گفت، خیلی سلام برسون. خدا پشت و پناهت. به حق علی، به حق حسین تشنه. ماشا الله. می‌ری سر کار؟ کجاست کار؟ دوره. خیلی دوره. با این وضع بنزین. با این وضع ترافیک. با این وضع هوا. من مزاحمت نمی‌شم آقا جون برو. برو به سلامت. برو امام رضا پشت و پناهت. نگاه کن چقدرم پراشونم ریخته، هم می‌رینن هم پراشونو می‌ریزن، برو.

1 comment:

  1. شما یه بار برو کاشون..رفتی کاشون؟ تو کاشون یه کفترایی هست...نزدیکم هستا همه خیال می‌کنن دور ئه.. کفترایِ کاشون می‌گن از قم اومده...بعدِ قم ئه کاشون دیگه...یه بار برو. قم برو کاشونم بعدش برو...اتوبان ئه ماشینتم که زیرِ پات ئه

    ReplyDelete