Friday, July 1, 2011

Spell - Jan 29, 2011


زنگ زدن. پا شدم از تو تخت رفتم پای اف‌اف گفتم بله؟ یک صدایی گفت مرده‌شور هستم اومدم ریختتون رو ببرم. گفتم بله؟؟ که این بله با اون بله خیلی فرق داشت از لحاظ محتوا و استرس و سر و شکل. گفت عرض کردم که مرده‌شور هستم اومدم ریختتون رو ببرم. دکمه رو زدم در وا شه. دیدم شلوار پام نیس، رفتم شلوار بپوشم که در صدا زد تیک تیک تیک - در حقیقت تق تق تق- بیا ، مهمون اومد. زیپ رو کشیدم بالا رفتم دم ِ در. از تو چشمی نیگا کردم. یه مردی واستاده بود. یه کم ته‌ریش داشت. چشاش روشن بود. موهاش از جلو داشت می‌رفت عقب. یه گرم‌کن ِ آبی پاش بود. سمت چپ ِ گرم کن نوشته بود فیلا. گفتم فیلا چی بود؟ فیلا چی بود؟ این یارو باید از فدراسیون ِ جهانی کشتی باشه، آره خودشه. فهمیدم. این‌جا چی می‌خواد؟ چرا اسکلت کرد؟ این کی بود؟ از بچه‌های دانشگا بود؟ از بچه‌های مدرسه بود؟ از بچه‌های مهدکودکه نکنه؟ نکنه این چیزه، اسمش چی بود، حمید خیاط‌زاده... چقد عوض شده.
درو وا کردم گفتم سلام. گفت سلام از ماست. گفتم نه خیر از ماست. گفت نه خیر از ماست. گفتم آقا این چه بحثیه بفرمایین تو. گفت نه مزاحم نمی‌شم سر ِ صبح. این ریختتون رو محبت می‌کنید لطفاً؟ گفتم من متوجه عرایض شما نشدم. آخ، باید می‌گفتم فرمایشات، بد شد. سریع اصلاح کردم . گفتم منظورم فرمایشاتتونه. مرتیکه گفت ببینید من مرده شور هستم. گفتم بله. می‌خواستم بگم بله با این حالِتون. دیدم اصلاً شاید اشتباه گرفته. شوخی ِ عنه؟ گفت خب، الان اومدم این‌جا تا ریختتون رو ببرم. گفتم هاها. دوربین مخفیه؟ گفت نه آقا. گفتم یعنی چی آخه ؟ زنگ می‌زنم صد و دها. پلیس بیاد ببرتتون. یعنی چه آقا این چه شوخی‌ایه؟ شما کی هستین؟ گفت من مرده شورم. گفتم می‌برمت پیش ِ پلیسا. گفت می‌ریم می‌ریم، پیش ِ پلیسم می‌ریم. ریختتون رو من اول باید ببرم. بعد دیگه نذاشت من حرف بزنم، گفت اجازه می‌دید من بیام تو. من گفتم نه. اما اون اومد تو. گفتم همون اول گفتم بیا تو، نیومدی. گفت آخه شما یه کم هوچی هستی. بعد یهویی دستش رو گذاشت رو صورتم. گفتم اِ داری چی کار می‌کنی. گفت نمی‌خورمت واستا. بعد ریختم رو کند. ریختم دستش بود. گفتم وای، بده ریختمو ، ریختمو بده. ریختم هم می‌گفت بده صاحبمو، صاحبمو بده. بده‌ش من. ریختمو چارتا کرد، گذاشت توی کیفش. گفتم چی کار می‌کنی می‌بری بشوریش؟ گفت نه فقط می‌برمش. گفتم وا. گفت والله. بعدم رفت منم رفتم جلوی آینه. دیدم بی‌ریخت شدم. در همین حد.

1 comment: