Sunday, August 21, 2011

من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.

من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من جیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمد هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من دو احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر عن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر نکنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسف‌بار نمی‌دهم و تو می‌توانی فکر کنی که من یک احمق هستم.




3 comments:

  1. ما ا ا ا ... اجا زه ه ه ه.... نمی دیییم
    ما ا ا ا ... اجا زه ه ه ه.... نمی دیییم
    ما ا ا ا ... اجا زه ه ه ه.... نمی دیییم

    ReplyDelete
  2. چه باحال بعضی هاشون هی عوض میشن

    ReplyDelete
  3. میگم اون جیگری که به جای دیگر اومده بود چیه دیگه تو خط 16 بود.

    ReplyDelete