من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من جیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمد هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من دو احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر عن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر نکنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من جیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمد هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من دو احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر عن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر نکنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
من دیگر تن به این وضعیت اسفبار نمیدهم و تو میتوانی فکر کنی که من یک احمق هستم.
ما ا ا ا ... اجا زه ه ه ه.... نمی دیییم
ReplyDeleteما ا ا ا ... اجا زه ه ه ه.... نمی دیییم
ما ا ا ا ... اجا زه ه ه ه.... نمی دیییم
چه باحال بعضی هاشون هی عوض میشن
ReplyDeleteمیگم اون جیگری که به جای دیگر اومده بود چیه دیگه تو خط 16 بود.
ReplyDelete