من دقیقاً چهار پنج سالی هست که ساعتهام پنج دقیق، هفت دقیقه، ده دقیقه، یه ربع، و امروزه بیست دقیقه جلوئه، این ساعات شامل تمامی ساعاتی که دور و برمه، به جز ساعت قرمزهی توی راهرو، که روش نوشته شده سیکو، ولی هم من و هم شما میدونیم که این یک سیکو نیست، میشه. یعنی منظورم ساعت موبایل، ساعت مچی، ساعت کامپیوتر-دروغ میگم ساعت کامپیوتر نه- و ساعت دستگاه پخش موسیقیم که به دلیل جلوگیری از تبلیغات -عددِ مخاطب بالا است مثلاً- و همچونین نیفتادن به ورطهی شو آف از نام بردن برندش معذورم (این معذوریت داشتنه هم در خیلی از موارد منجر میشه به اینکه شما نهایتاً آدم معقول و افتادهای به نظر بیاین، حتی اگه این افتادهنمایی فکر شده باشه از قبل، باز هم در هدف نیکی بوده، و چه چیزی نیک تر از نیک بودن ِ هدفی ، هر هدفی؟) من مجموعه ادله داشتم.
خب این هم از این.
دیگه خیالم تخت شد. چون میدونین چیه؟ دیگه از این به بعد من بیست دقیقه از بقیهی مردم زمین جلوئم. و دیگه هم سر هیچ قراری چی؟ دیر نمیرم. و دیگه هم هیچکسی که وایستاده دم دکهای جایی -برندهی کاپ بهترین جا برای منتظر ِ هرکسی، حتی من، شدن- به من نمیگه زماننسنج، من آدم زمان سنجی میشم و دنیا هم تبدیل به جای بهتری میشه میگرده میچرخه قل میخوره. آه. دیگه سر هیچ قراری دیر نمیرم و بهانههای تخمی نمییارم و دروغهای شاخدار تحویل هیچ کس نمیدم. نمیگم رفته بودم خرید. یا نمیگم پیپیم گرفته بود مثل درختکی در باد. نه دیگه از این دست بهانهها نمییارم، خیلی دانسته و بایسته. و بله، ما از اون خانوادههایی هستیم که به عن میگن پیپی. ولی خب آدمی همیشه میفهمه خودش چی کارهست، چه گندی زدی. همه میدونن چقدر متهوعن. کم متهوعن، زیاد متهوعن، یا اصلاً متهوع نیستن؟ آدم میدونه که ساعت خودش جلوتر از بقیهی ساعت هاست و همیشه به خودش نوید میده که بابا ساعت من که بیست دقیقه جلوئه چرا کسخل بازی در آرم و خودم رو گول بزنم؟ مگه من احمقم؟ نه. پس چرا؟ چون اگه ساعت موبایل جلو باشه و تو از اون برای بیدار شدنت استفاده کنی. اون وقت بیست دقیقه از همهی افراد، حتی از کوچکترین افراد، زودتر بیدار میشی. بیست دقیقه خیلیه. هیچ صفتی جز خیلی نداره. تو نمیتونی بگی بابا من میدونم بیست دقیقه زودتر بیدار شدم و هنوز خیلی دیر نیست، حتی ممکنه بعدش بگیری بخوابی. اما مسئله اینه که تو بیست دقیقه زودتر بیدار شدی و بعدش انتخابش به نحوی دموکراتیک با خودته که بیدار بمونی یا بقیهی خوابت رو بکنی. که در اکثر موارد خوابت نمیگیره، شاش داری و آلتت باد کرده. باید بری بشاشی و صبح قشنگت رو آغاز کنی. بعدش همه میخوان از هم جلو بزنن ولی تو بیست دقیقه جلوتری ازشون، پس کون لققشون.
خب این هم از این.
دیگه خیالم تخت شد. چون میدونین چیه؟ دیگه از این به بعد من بیست دقیقه از بقیهی مردم زمین جلوئم. و دیگه هم سر هیچ قراری چی؟ دیر نمیرم. و دیگه هم هیچکسی که وایستاده دم دکهای جایی -برندهی کاپ بهترین جا برای منتظر ِ هرکسی، حتی من، شدن- به من نمیگه زماننسنج، من آدم زمان سنجی میشم و دنیا هم تبدیل به جای بهتری میشه میگرده میچرخه قل میخوره. آه. دیگه سر هیچ قراری دیر نمیرم و بهانههای تخمی نمییارم و دروغهای شاخدار تحویل هیچ کس نمیدم. نمیگم رفته بودم خرید. یا نمیگم پیپیم گرفته بود مثل درختکی در باد. نه دیگه از این دست بهانهها نمییارم، خیلی دانسته و بایسته. و بله، ما از اون خانوادههایی هستیم که به عن میگن پیپی. ولی خب آدمی همیشه میفهمه خودش چی کارهست، چه گندی زدی. همه میدونن چقدر متهوعن. کم متهوعن، زیاد متهوعن، یا اصلاً متهوع نیستن؟ آدم میدونه که ساعت خودش جلوتر از بقیهی ساعت هاست و همیشه به خودش نوید میده که بابا ساعت من که بیست دقیقه جلوئه چرا کسخل بازی در آرم و خودم رو گول بزنم؟ مگه من احمقم؟ نه. پس چرا؟ چون اگه ساعت موبایل جلو باشه و تو از اون برای بیدار شدنت استفاده کنی. اون وقت بیست دقیقه از همهی افراد، حتی از کوچکترین افراد، زودتر بیدار میشی. بیست دقیقه خیلیه. هیچ صفتی جز خیلی نداره. تو نمیتونی بگی بابا من میدونم بیست دقیقه زودتر بیدار شدم و هنوز خیلی دیر نیست، حتی ممکنه بعدش بگیری بخوابی. اما مسئله اینه که تو بیست دقیقه زودتر بیدار شدی و بعدش انتخابش به نحوی دموکراتیک با خودته که بیدار بمونی یا بقیهی خوابت رو بکنی. که در اکثر موارد خوابت نمیگیره، شاش داری و آلتت باد کرده. باید بری بشاشی و صبح قشنگت رو آغاز کنی. بعدش همه میخوان از هم جلو بزنن ولی تو بیست دقیقه جلوتری ازشون، پس کون لققشون.
No comments:
Post a Comment