این نوشتههای تماتیک جنده شده، ولی مسخره کردن اینایی که تماتیک مینویسننم خودش به نوبهی خود دیگه جنده شده. و ما باید با این حقیقت کنار بیایم. و میتونیمم با این حقیقت کنار نیایم و به این هم مثل بقیهی چیزهایی که بهشون اعتراض کردیم؛ اعتراض کنیم. میبینین؟ من میخواستم فقط یک جمله بنویسم، اما مجبور شدم این همه توضیح بدم. این یعنی یا ترسو هستم، یا دارم سعی میکنم با رودهدرازی خواننده رو از خوندن ادامهی اونچه که مطلب نامیده میشه خسته، نا امید و در انتها بی پناه و منصرف گردونم. بعد اونوقت از مینیمالیسم حرف میزنیم. آخه وقتی باید همه چی رو توضیح بدیم چرا باید از مینیمالیسم حرف بزنیم؟ حالا شما ممکنه بگید کی از تو توضیح خواست؟ هان؟ کی؟ اما منم ممکنه بگم که من دوست دارم توضیح دهنده باشم. اون وقت شما چی میگین؟ من بهش فکر نکردم و نمیخوامم بکنم.
ولی به هر حال چیزی که میخواستم بگم از این قرار بود..... امم الان به این نتیجه رسیدم که چه بسا انقدر این چیزی که میخوام بگم پیشپا افتاده و سطحیه که بهتره نگمش. اما آخرش که چی؟ مگه بقیهی چیزها همگی عمیقن؟ و مگه سطح چشه؟ باید اون کسی که اول بار از عمق حرف زد رو گرفت بهش گفت ببین، خیلی حرف میزنی.
آره.
پدرمادرها از آنچه در آینه میبینیم، به ما نزدیکترند.
ولی به هر حال چیزی که میخواستم بگم از این قرار بود..... امم الان به این نتیجه رسیدم که چه بسا انقدر این چیزی که میخوام بگم پیشپا افتاده و سطحیه که بهتره نگمش. اما آخرش که چی؟ مگه بقیهی چیزها همگی عمیقن؟ و مگه سطح چشه؟ باید اون کسی که اول بار از عمق حرف زد رو گرفت بهش گفت ببین، خیلی حرف میزنی.
آره.
پدرمادرها از آنچه در آینه میبینیم، به ما نزدیکترند.
dardo balaat eb junam
ReplyDelete